کد مطلب:148743 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:216

یکی از بزرگترین فاجعه های بشری
تا وقتی كه عباس بن علی به سواران عمر بن سعد رسید تیرباران ادامه یافت اما بعد از رسیدن به سواران، تیر باران، به علت این كه خود سواران عمر بن سعد ممكن بود هدف قرار بگیرند قطع شد. یك مرتبه دیگر عباس بن علی، برای این كه راه را بگشاید پیكار را آغاز نمود.

آنهائی كه نوشته اند كه عباس بن علی (ابوالفضل) به تنهائی به سپاه عمر بن سعد حمله ور گردید راجع به وقایع ساعت بازگشت وی از رودخانه فرات، چند روایت نقل كرده اند. یك روایت حاكی از این است كه مشك پر از آب عباس بن علی بر اثر تیر باران سوراخ نشد و او كه می دانست مشكی پر از آب بر دوش دارد كوشید كه راه را بگشاید تا به كودكان و زنان كاروان حسین (ع) آب برساند. كسانی كه این روایت را نوشته اند، می گویند تا آخرین لحظه قبل از كشته شدن عباس بن علی (ع) مشك پر از آب بوده است. روایت دیگر حاكی از این است كه عباس بن علی با دو مشك راه رودخانه فرات را پیش گرفت و بعد از این كه مشك او تیر خورد و از آب خالی شد مراجعت كرد تا این كه مشك دوم را پر از آب كند و با آن مشك پر آب برگشت. این دو روایت ضعیف به نظر می رسد. چون اگر عباس بن علی با دو مشك، به كنار رودخانه فرات رفت برای چه هر دو را پر از آب ننمود زیرا كسی كه با دو مشك به كنار رودخانه می رود لابد برای این است كه هر دو را پر از آب كند و با مقداری زیادتر از آب، مراجعت كند گو این كه حمل دو مشك پر از آب از طرف سواری كه باید با پیكار، راه را به روی خود بگشاید خیلی دشوار است. وقتی عباس با مشك خالی یا مشك پر از آب مراجعت می كرد و می جنگید چون تیرهای متعدد به او اصابت كرده بود، مثل موقع رفتن به سوی رودخانه، نمی توانست با قدرت بجنگد و یك ضربت شدید تبر دست او را از آرنج یا از زیر شانه قطع كرد و گفتیم به چه علت در جنگ سواران، دست، بیشتر در معرض خطر قرار می گرفت و جنگجویان می كوشیدند كه دست حریف را از كار بیندازند. بنابر نوشته كسانی كه گفته اند (عباس بن علی) با مشك پر از آب از كنار رودخانه مراجعت كرد بعد از این كه دست راست عباس بن علی قطع شد در حالی كه وی مشك بر دوش چپ داشت با دست چپ شروع به جنگ كرد و این موضوع می رساند كه عباس بن علی قادر بوده است كه با دست چپ شروع شمشیر بزند و سلحشوران گذشته می كوشیدند كه دست چپ خود را مانند دست راست به كار بیندازند تا این كه اگر دست راست شان در میدان جنگ از كار افتاد با دست چپ شمشیر یا تبر بزنند و در اروپا هم معلمین شمشیر بازی در اولین روز كه می خواستند فن شمشیر زدن را به شاگرد بیاموزند دست راستش را با كمربند به كمرش می بستند و آن گاه شمشیر را به دست چپش می دادند و می گفتند فكر كن كه یك دست داری و آن هم دست چپ است. آیا بعد از این كه دست راست عباس بن علی (ابوالفضل) جدا شد شمشیر از دستش افتاد یا این كه وی موفق گردید قبل از افتادن شمشیر، آن


را با دست چپ بگیرد. اگر شمشیر از دست راست وی افتاده باشد لازمه اش این بود كه وی خم شود و تبری را كه كنار زین اسبش آویخته بود به دست بیاورد و با آن بجنگد. اگر مسئله حمل مشك آب از طرف عباس بن علی واقعیت تاریخی باشد جنگ آن مرد دلیر، از آن لحظه به بعد خیلی دشوار شده بود. زیرا در حالی كه یك مشك آب سنگین بر دوش چپ داشت مجبور بود كه با همان دست پیكار كند. پی بردن به اشكال آن نوع جنگ دشوار نیست و آدمی می تواند دریابد كه عباس بن علی با وضعی بسیار ناگوار به پیكار ادامه می داد زیرا مشك آب علاوه بر سنگینی، حجیم بوده و مانع از این می شد كه عباس بن علی بتواند دست چپ را به آزادی به حركت درآورد. جای تاسف است كه مورخینی كه نوشته اند عباس بن علی در حالی كه مشك بر دوش چپ داشت و با همان دست می جنگید راجع به جنگ آن مرد دلیر، توضیح نداده اند و خیلی به اجمال برگزار كرده اند در صورتی كه از لحظه ای كه دست راست عباس بن علی از بدن جدا شد و او مجبور گردید كه با دست چپ بجنگد و در همان حال مشك پر از آب خود را حفظ كند جنگ او در وسط صدها سوار كه قصد جانش را داشتند به شكل یكی از بزرگترین فاجعه های بشری در آمده و نظیر آن فاجعه را نمی توان در (ایلیاد) یافت نه در تراژدی های شكسپیر [1] .

مورخینی كه شرح آن جنگ را نوشته اند می توانستندعظمت فاجعه را نشان بدهند و نشان ندادند. مردی را در نظر مجسم كنیم كه جراحات بسیار برداشته و یك دست خود را از دست داده و با یگانه دستش در حالی كه یك مشك سنگین و حجیم آزادی دست او را محدود كرده مشغول پیكار است. وی آن قدر كه علاقه دارد مشك پر از آب خود را به كاروان حسین (ع) برساند تا این كه كودكان و زن ها را سیرآب كند علاقه به حفظ جان خود ندارد. گاهی نعره می زند ولی آن نعره نه از درد است نه از ترسس بلكه نعره ایست كه دلیران در میدان جنگ برمی آورند برای این كه نمی توانند نعره نزنند و هیجان جنگ آن ها را وادار به نعره زدن می نماید و هیچ ممنوعیت نمی تواند آن ها را از نعره زدن بازبدارد. به هر طرف كه عباس بن علی نظر می اندازد، دشمن را می بیند و عنان اسب را متوجه هر سمت كه می كند چند سوار خصم راه را به روی می بندند. آن مرد آن قدر كه در حفظ مشك خود می باشد در فكر جان نیست و حاضر است جان فدا كند مشروط بر این كه بتواند مشك آب را به كاروان حسین برساند. حسین (ع) و دیگران عباس را نمی بینند برای این كه سواران (عمر بن سعد) او را احاظه كرده اند و هر دفعه هم كه او را می بینند مشاهده می كنند كه خون آلود می باشد.با این كه عباس بن علی (ابوالفضل)


زره در بر داشت آدمی حیرت می كند او چگونه توانست در حالی كه جوی خون از دست بریده اش جاری بود و لحظه به لحظه، خون ریزی شدید از شریان دست را ضعیف تر می كرد به جنگ ادامه بدهد و از مشك آب خود دفاع نماید. اما یك ضربت شدید شمشیر یا تبر دست چپ او را نیز قطع كرد و مشك از دوشش بر زمین افتاد و به روایتی بعد از این كه دست چپ او قطع شد دسته مشك را به دندان گرفت تا این كه بتواند آب را به كاروان حسین (ع) برساند. به دندان گرفتن مشك به موجب روایت، از طرف مردی كه دو دست ندارند فاجعه پیكار و قتل عباس بن علی را به اوج عظمت می رساند و نمی توان در تاریخ دنیا نظیری برای آن پیدا كرد. دیگر عباس بن علی (ابوالفضل) دست نداشت كه بتواند از خود دفاع كند و یك جوی خون دیگر از دست چپش جاری گردید. چون مشك را به دندان گرفته بود نمی توانست عنان اسب را به دندان بگیرد و به وسیله ركاب و زانوها اسب را هدایت می كرد تا این كه از وسط سواران عبور نماید و خود را به كاروان حسین (ع) برساند. (اوس بن اطاف) كه گرزی در دست داشت به عباس بن علی نزدیك گردید و با لحن تمسخر گفت عباس حالت چطور است؟ عباس بن علی چون دسته مشك را به دندان گرفته بود، نمی توانست جواب بدهد و اگر برای جواب دادن دهان می گشود دسته مشك از دهانش خارج می شد. اوس بن اطاف لحظه ای صبر كرد تا این كه جوابی از عباس بن علی بشنود و چون نشنید، گرز خود را بر فرق عباس بن علی فرود آورد. بعضی روایت كرده اند كه عباس بن علی كاسك بر سر داشت و بعضی گفته اند كه كاسك نداشته است. اگر كاسك هم بر سر می داشت ضربت شدید گرز كه بر فرقش وارد آمد او را از پا در می آورد و عباس بن علی، بعد از آن ضربت از اسب بر زمین افتاد و لحظه ای دیگر زندگی را بدرود گفت و مشك آب او در میدان جنگ به جا ماند. این بود چگونگی جنگ عباس بن علی (ابوالفضل) به طوری كه در قستی از روایات ذكر شده است. به موجب این روایات عباس بن علی جنگ تن به تن نكرده بلكه در یك حمله بزرگ علیه تمام سپاه عمر بن سعد بعد از این كه دو دستش قطع گردید مقتول شد. این روایت هم دو نوع است. نوع اول این كه عباس بن علی، به تنهائی به سپاه عمر بن سعد حمله ور گردید و نوع دوم این است كه وی به اتفاق برادرش حسین (ع) به آن سپاه حمله ور شد ولی عباس بن علی، قبل از برادرش حسین (ع) به قتل رسید. اما به طوری كه گفتیم روایت دیگر وجود دارد مشعر بر این كه عباس بن علی قبل از این كه مبادرت به حمله علیه تمام سپاه عمر بن سعد بكند، مبادرت به جنگ تن به تن كرد. آن كس كه این روایت را نقل می كند علی بن حسین بن حسان بن باقی است و از روایاتی كه (ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی) معروف به (ابن بابویه) نقل می نماید نیز چنین استنباط می شود كه عباس بن علی (ابوالفضل) قبل از این كه مبادرت به حمله علیه سپاه عمر بن سعد بكند مبادرت به جنگ تن به تن كرد. پدر (ابن بابویه) كه او نیز به اسم (ابن بابویه) معروف است و اسم كوچكش علی و كنیه اش ابوالحسن بود نیز گفته است كه عباس بن علی قبل از این كه علیه سپاه عمر بن سعد مبادرت به حمله كند، جنگ تن به تن كرد.



[1] ايلياد حماسه معروف هرمز شاعر يوناني است كه مثل شاهنامه ما بايد آن را در متن اصلي كه متن منظوم يونان قديم است خواند تا اين كه به ارزش ادبي آن پي برد و ترجمه هائي كه از آن به نثر شده معرف ارزش ادبي (ايلياد) نيست و تراژدي هاي شكسپير هم معروف تر از آن است كه محتاج معرفي باشد - مترجم.